در كشور ما طي آمارهاي ارائه شده حدود 3میلیون زنان سرپرست خانوار وجود دارد. طبق تعریف مرکز آمار ایران، زنان سرپرست خانوار به زنانی گفته میشود که بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی خانوار را بر عهده میگیرند و مسئولیت اداره اقتصادی، تصمیمگیریهای عمده و حیاتی خانوار را بر عهده دارند. سازمان بهزیستی نیز زنان سرپرست خانوار را زنانی تعریف میکند که عهدهدار تأمین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانوار هستند، به عبارت دیگر زنان سرپرست خانوار زنانی هستند که به دلایل مختلف از جمله (فوت همسر یا طلاق، مهاجرت، مفقودالاثر بودن، متواری یا زندانی بودن، نکاح منقطع، سربازی، بیماری و از کار افتادگی، اعتیاد و بیکاری) مسئولیت سرپرستی و اداره اقتصادی و تصمیمگیریهای عمده و حیاتی خانواده را بر عهده دارند.
اين زنان بواسطه وجود مشكلاتي كه در زمينه سرپرستي دارند جزء اقشار آسيبپذير جامعه به شمار ميروند. در جوامع كنوني وقوع تحولات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي منجر به تغييرات ساخت خانواده شده و شكلگيري پديده «زن سرپرستي» به امري عادي تبديل گرديده. اين زنان، با از دست دادن همسر به يكباره با جهان ديگري روبرو ميشوند. دنيايي كه بسياري از مختصات آن براي ايشان ناآشنا است. در اين ساخت خانوادگي جديد زنان نياز به تابآوري بالايي دارند و در اين بين زنان در زندگي روزمره خود با مشكلات متعددي مواجه ميشوند كه ممكن است ايشان را به مشكلات اجتماعي و روانشناختی دچار كند. طبق گزارش خبرگزاري مهر و اعلام رئيس پژوهشكده آمار ايران 30 درصد از زنان سرپرست خانوار به دليل مشكلات جسمي خاص يا مشكلات روانشناختی از كار افتاده هستند.
در اين راستا يافتهها نشان ميدهد، عمدهترين مشكلات زنان سرپرست خانوار در قالب مشكلات اجتماعي، اقتصادي، نگرشهاي منفي اجتماعي نسبت به آنها، نگراني نسبت به آينده فرزندان و تعدد و تعارض نقشها تظاهر پيدا ميكند.
از جمله موارد ياد شده مشكلات اقتصادي بوده و همواره مشكل فقر در خانوادههاي زن سرپرست بيشتر از خانوادههايي با سرپرست مرد ميباشد، و اين خود باعث نگراني دربارة آينده خود و فرزندانشان ميشود. گزارش رئيس پژوهشكده آمار ايران نيز مؤيد اين موضوع بوده و درآمد زنان سرپرست خانوار را حدود 34 درصد كمتر از مردان سرپرست خانوار بيان نموده است.
اين زنان به علت برخورداري از تحصيل و مهارتهاي فني و آموزشي كمتر نسبت به ساير زنان حتي در صورت فعاليت اقتصادي ، در مشاغل كم درآمد مشغول به كار ميشوند (شعبانزاده، بهرامآبادي، حاتمي، زهراكار، 1392). در واقع اين زنان از نظر دستيابي به امكانات و خدمات محدوديت دارند و اغلب با عواملي چون عدم دسترسي به فرصتهاي شغلي، كم سوادي، نداشتن درآمد مستمر مواجه بوده (سيدميرزايي، عبدالهي، كمربيگي، 1390). و همين نابرابري در فرصتها يكي از عوامل بسيار مهم شكلگيري مشكلات فوقالذكر ميباشد. چرا كه يكي از مؤلفههاي توانمندي، داشتن فرصت برابر و حق انتخاب عنوان ميگردد (دستورالعمل جامع حمايتهاي اجتماعي از زنان سرپرست خانوار سازمان بهزيستي كشور، 1391).
در واقع زنان سرپرست خانواده نسبت به مردان سرپرست خانواده ، به دليل داشتن چند نقش مختلف و همزمان مانند ادارهي امور خانه و تربيت و مراقبت از فرزندان و كار در خارج از خانه با دستمزد كمتر، استرس و مشكلات رواني بيشتري را تجربه ميكنند. زنان سرپرست خانواده معمولاً چندين نقش مختلف را ايفا ميكنند و به واسطه آن دچار تعارض نقشها ميشوند و اين امر به ايجاد استرس و اضطراب در آنها منجر ميشود (بادنجاني، بيرامي، هاشمي، 1391).
در اين خصوص تحقيقات نشان داده حتي مادراني كه حضانت فرزندان را به عهده ندارند نسبت به پدران بي حضانت دو برابر بيشتر با فرزندان تماس دارند (صادقي، ناجي، محمدزاده، كريميان، 1392). همچنين اغلب روابط ايشان با اطرافيان خدشهدار گرديده و برخی از منابع حمایتی روانشناختی مانند خانواده، دوستان و... را از دست میدهند.
در مجموع عوامل مختلف ياد شده از جمله عوامل اجتماعي و اقتصادي سلامت رواني زنان سرپرست خانوار را تحت تأثير قرار داده و لزوم برنامه های ملی و نیز بومنگرانه برای توانمد سازی آنان به شدت احساس میشود.
سید آیت الله موسوی
فعال اجتماعی
ضمیمه :