به گزارش وارش نیوز/ در خصوص پردازش فعالیت معادن البرز بر اساس پرسش از بعضی از مطلعین و رؤیت میدانی، در دو سه سال اخیر اقدامات خوبی از سوی دست اندرکاران معادن البرز مرکزی با مدیریت حسین متصدی زرندی که متخصص و مدیر موفقی به شمار می روددر بخش ایجاد فرآوری و تراشن (سنگ شکن)، کراشر، ساماندهی تولید زغال در گلیران، و برنامه ریزی برای 3ونیم میلیون تن سکوی باطله در انجیرتنگه سوادکوه که به سهم خود،خطری زیست محیطی محسوب می شده، با اقداماتی، ماهیانه دهها تن کنسانتره حاصل می شود راتبدیل به معدنی روباز نموده است، مقاومت مدیرعامل البرز مرکزی در برابر برخی از ادعاها در خصوص معدن گلیران، خریداری زغال شرکتهای خصوصی و شرکت سامان، طرحهای مطالعاتی، بعد از جواب منفی محیط زیست مذاکره با سرمایه گذاران را نیز در رئوس برنامه ها قرارداد و... بدون شک در کنار مدیریت حسین متصدی، حمایت، همدلی و همراهی مهندسین و کارگران البرز مرکزی ستودنی است و هرگز یک مدیر بدون همراهی کارکنان مجموعه تحت مدیریت نمی تواند به دستاوردی نائل شود، چنین مدیری واقعا اگر سوددهی دارد بهتر است حمایت شود.
اما اکنون که آنالیز شیوه مدیریت مدیرعامل و مجموعه تحت الامر ایشان در البرز مرکزی مورد تحلیل است، لازمه کار داشتن دیتایی از گذشته و حال شرکت مذکور می باشد،آنالیزاتور، فارغ از هر پیش فرض و حب و بغض به ویژه از جنس انتخاباتی، سیاسی، آلترناتیوی(رقبای)مدیریتی، رفاقتی، توصیه ای، به رسالت پردازش و تحلیل باید پایبند باشد، تعریف درستی از عنصر فعالیت، تکنولوژی، تولید، بهره وری، توسعه، پروژه، تحقیق در عملیات، ارزیابی و دیگر اصطلاحات مدیریتی را لحاظ کند، لذا زمانیکه از عنصر فعالیت پردازش می نمایم، فقط منظور نظرم حضور شبانه روزی در شرکت، اداره، کارخانه، کارگاه و ثبت ساعت و دریافت اضافه کار فیکس نیست، بلکه بلافاصله بهره وری را به میان می آورم، هرچند در این یادداشت مجال تعاریف اصطلاحات علوم مدیریتی نیست ولی از آن در مراحل تحقیق در عملیات نباید غفلت کرد، نگارنده یادداشت حتی بر حضور مدیر نیز تمرکز نمود که از زبان پاسخ دهندگان دستکم حضور 5 روز در هفته مهندس حسین متصدی ثبت گردیده است.
اما آیا اکنون نگارنده متن، اگر نقدی را متوجه حوزه مدیریتی بداند، بی علت یابی، بدون بررسی فقط باید به نقد اکتفا کند؟ خير ، در فرایند خط مشی گذاری دولتی و تصمیم گیری، فقط اکتفا کردن به بیان مشکل و یا فقط دست آویز قراردادن جابجایی مدیر معنا ندارد، بلکه شناخت مسئله و ریشه یابی، درک و مطالعه _ طرح مسئله _ تهیه و تدوین خط مشی _ قانونی کردن و مشروعیت بخشی _ ابلاغ و اجرای خط مشی _ ارزیابی و... دخالت دارند تا با اصلاح فرایند کمک کار برای ارائه راهکار باشند و معضل و مشکل مرتفع شود نه آنکه صورت مسئله پاک شود،
حال اگر مشکلی که ریشه در گذشته دارد و از حدود اختیارات یک مدیر خارج هست، آیا همه مشکلات را باید متوجه مدیر فعلی دانست، خير، چرا؟ چون حدود اختیارات مدیر مشخص و معین هست،و مدیر میراث دار بخشی از مشکلات البرز مرکزی از گذشته است، نه خالق ورشکستگی معادن البرز مرکزی ، بلکه شرائط به او ارث رسیده و اگر در حدود اختیارات خود کوتاهی کرده است، اگر دستاورد نداشته، اگر ستاده نسبت به داده از تراز خوبی برخوردار نیست، اگر نوآوری نداشته، اگر تولید متوقف شده، اگر انباشت زیان داشته،اگر مجموعه کارکنان با دلیل منطقی از مدیرعامل ناراضی باشند، اگر... آن مدیر ناکارآمد است. ولی آیا دوره مدیریت فعلی چنین هست؟ ظاهرا سودهی و تولید حکایت از موفقیت دارد، البته نقد کردن راحت هست حتی بعضی از مدیران یا بعضی از دست اندرکاران گذشته که زمان مسئولیت آنها، شاید البرز مرکزی به این حال و روز دچار شد، اکنون می توانند در قامت نقاد ظاهر شوند چون نقد راحت ترین کار است، اما وجدانهای بیدار خواهند پرسید در دوران کدام دولتها، کدام نمایندگان مجلس، کدام مدیران و دست اندرکاران البرز مرکزی، کدام مقامات ذی ربط ايميدرو، خصوصی سازی، کدام ناظران واگذاری، کدام.... از شکوه سالیان نه چندان دور به تقلیل نیرو و وضعیت بحرانی مواجه شد، بدون شک ریشه را باید در سالهای حادث شدن جستجو کرد نه الان انگشت اتهام را سمت مدیر فعلی نشانه رفت،
_ اما اگر بهره وری یعنی افزایش دائمی و مستمر نسبت ریاضی بین نتایج بدست آمده به منابع بکار رفته و تولید حداکثر کالا با حداقل امکانات و بهبود شیوه مدیریت و تکنولوژی همراه باشد، لذا زمانیکه مواجه با سود 17 میلیارد تومانی البرز مرکزی در سال 1398 می شویم، وقتیکه تولید زغال، خرید از شرکتهای خصوصی، فروش زغال در سیکل منظم قرار دارد، یا طرح ساماندهی و همسان سازی مشاغل انجام می شود، اثربخش و کارا بودن مدیریت معنا پیدا می کند که در حدود اختیارات مدیر هست لذا براحتی نمی توانیم انگشت اتهام را به او نشانه رویم. حال در شرائط فعلی، تولید، سوددهی، خرید، فروش، بومی سازی زغالشويي، و... در مدار منظم قرار دارد
انصاف نویسنده حکم می کند، همانطوریکه ورشکستگی یا هر اصطلاح رایجی که عامل آن شده تا واگذاری شرکتهای دولتی، خصولتی و اصل 44 قانون اساسی بخوبی به اجرا در نیاید و 7000 پرسنل مستقیم حدود 20 سال پیش به عددناچیز فعلی تقلیل یابد که البته نگارنده در یادداشتهای جداگانه ای به پردازش سهم دولتهای آیت ا.. هاشمی، حجت الاسلام دکتر خاتمی، دکتر احمدی نژاد، حجت الاسلام دکتر روحانی در فراز و فرود صنایع و معادن قائم شهر و سوادکوه و در یادداشتهای دیگری به آسیب شناسی واگذاری و شرکتهای خصولتی پرداخته و در این یادداشت از طرح مجدد خودداری می کند، لذا نباید ورشکستگی هایی که ریشه در فرایند معیوب گذشته دارد را نسبت به مدیریت در سه سال اخیر یا سالیان اخیر داد، مع الوصف همان انصاف حکم می کند نگارنده، نگارش نماید( مقدمات تاسیس کارخانه زغالشویی، معادن کردآباد 1و2، بازپسگیری معادن واگذار شده، سد بندی حاشیه رودخانه مد نظر ،پیگیری حقوق بازنشستگان، رودخانه مصنوعی، تشدید پیگیری کک سازی، نیز از زمان نمایندگان مجلس نهم سیدهادی حسینی و علیپور با همدلی مدیران و متخصصین ذی ربط شهرستانی، استانی و کشوری بوده ) همچنین همگام با علیپور و حسینی همکاری جمعی از مدیران کشوری، قضایی و معدنی در بازپسگیری معدن علاوه بر سیدهادی حسینی و کمال علیپور، همچو مرحوم علیزاده شورای نگهبان،مدیرعامل تهیه و تولید، هاشم پور صنایع معادن، مدیرعامل ايميدرو، وزیر صنایع معادن، فرماندار و استاندار وقت و دیگر اسامی نیز کمک کار بوده اند،
حال که مهندس متصدی مدیرعامل معدن البرز مرکزی با مدیریت خویش و همت کارکنان و مهندسین مجموعه و یاری شرکتهای خصوصی و شرکت سامان، البرز مرکزی را به وضعیت مطلوب رسانده است،
آیا باید دلخوش باشیم و از دیگر انتظارات دست بر کشیم؟ خیر،
پس دیگر انتظارات چیست؟
آیا فقط در حدود اختیارات مدیرعامل مرکزی هست؟ که حسین متصدی را مقصر بدانیم؟ خیر، متصدی مقصر نیست، بلکه شاید با ما هم عقیده و همگام هم باشد،
انتظارات مردم چیست؟
به سرانجام رسیدن کک سازی که از سال 76 وعده های آن گوش فلک را کر کرد و سخن از جذب 6000 پرسنل، به سرانجام رسیدن طرح و پروژه معادن کرد آباد 1 و 2، مجموعه های رفاهی، درمانی و گردشگری در درجه اول رایگان برای مردم سوادکوه و بعد گردشگران، موزه معدنی، توسعه کارخانجات و معادن، حل معضل زیست محیطی و رفع مشکل با منابع طبیعی، وقتی با چنین درخواستهایی روبرو هستیم که خواست مردم سوادکوه برای اشتغالزایی، تولید و توسعه معادن هست، پیگیری آن از حد یک مدیرعامل البرز مرکزی فراتر می رود،
استاندار حسین زادگان، فرماندار یزدانی و دیگر مقامات با مدیرعامل ايميدرو، مدیرعامل تهیه و تولید، وزیر صنعت معدن تجارت، دیدار می کنند و تلاش می کنند، اما مقاومت ریاست محیط زیست سدی در برابر راه است،
حال چاره کار چیست؟
نگارنده این یادداشت، مدیرعامل البرز مرکزی را به باد انتقاد گیرد؟
خير، بلکه مدیرعامل را دعوت به پیگیری چند باره می کند،
استاندار و فرماندار را که چندین بار پیگیر شدند، مجدد دعوت به پیگیری می کند و مهمتر همت و توان نمایندگان مجلس یازدهم را هم ارزیابی می کند و برای توسعه منطقه درخواست می کند که جناب آقای دکتر کیوان مرادیان و جناب آقای مهندس کمال علیپور اگر من و شما هم بدون حمایت نماینده مجلس، مدیرعامل البرز مرکزی شویم، کک سازی را و کردآباد 1و2 را نمی توانیم به سرانجام برسانیم، در پیشرفت دنیایی که به قول یکی از نمایندگان ادوار مجلس مهندس یدالله طاهرنژاد از نمایندگان ادوار حوزه چالوس، در حیاط کک سازی می شود بیمارستان ساخت و در حاشیه بیمارستان می شود کک سازی بنا کرد یا به قول سیدهادی حسینی در قاره سبز اروپا، در روسیه و آفریقا و کشورهای پیشرفته در وسط جنگل یا کنار شهر، کک سازی دایر گشته، چگونه در شهرستان استان کرمان و... کک سازی پا گرفته ولی در سوادکوه نمی شود، اینجا نوبت به نماینده مجلس می رسد تا ضمن مشورت با مدیرعامل و متخصصین امر با وزارت دفاع، با مدیریت قرارگاه خاتم الانبیا، با معاونت فناوری ریاست جمهوری جهت شرکتهای دانش بنیان، با ریاست بنیاد مستضعفان قرار ساخت فیلترهای پیشرفته رفع آلایندگی بگذارند که این متخصصین همان هایی هستند که پهباد و دستاوردهای ژنتیکی مرکز رویان، پالایشگاه ستاره خلیج فارس و... را ساختند و در کوتاه مدت با وزارت خارجه و وزارت صنعت برای واردات فیلتر تدبیر کنند، با ریاست سازمان جنگلها، کم زیان ترین راه را برای معادن کردآباد 1و2 به توافق برسند تا مشکلات ریشه ای حل شود، نگارنده چنین مطالباتی را از نمایندگان مجلس دارد نه از مدیرعاملی که حدود اختیاراتش معین هست و در حد اختیاراتش نمره خوبی دارد، و صد البته توسعه بیش از پیش و سودآوری روز افرون، ایجاد بازداشت حرفه ای محیط برای سلامت کارگران، استانداردهای زیست محیطی، تجهیز و توسعه و نوسازی بیش از پیش را از مدیر انتظار دارد.
تاريخچه معادن البرز مرکزی و فراز و فرود آنرا مردمان تبرستان بالاخص سوادکوهیان بهتر از هر صاحب منصب، نماینده مجلس، خبرنگار و روزنامه نگار،وزیر و مفسر و دولتمردی می دانند و نوشتن در این مورد زیره به کرمان بردن است، معادنی که همزمان با احداث راه آهن 1310 شمسی تا 1314 رگه هایی از زغال شناسایی و طرح مطالعاتی و بعد از اکتشاف نوبت به بهره برداری از معدن کنیج کلا رسید، سپس با کمک شرکت دماگ آلمان، و از سال 1347 زمین شناسان ذوب آهن، همکاری کارشناسان روسیه و رشادتهای کارگران و مهندسین ایرانی، سال 1350 بهره برداری از معادن کارمزد آغاز شد، حضور مهندس آرمان در رأس مدیریت معادن البرز مرکز
ی که از سیستم مدیریت کاریزما بهره می جست نیز عاملی برای توسعه بوده و صد البته کار به دوش و دست کارگران ایرانی بود، دوران طلایی البرز مرکزی سپری شد، ولی مجدد می توان آنرا با اوج رساند، اگر واقعا نمایندگان مجلس، دولتمردان، ذی نفوذان و متخصصین تدبیری کنند تا هم بودجه از فولاد تامین هم مشکل زیست محیطی مرتفع شود، ضمن اینکه شرکت سامان که در سوددهی خوبی قرار دارد و اگر واقعا قصد واگذاری به شستا یا فولاد یا... را دارد کارشناسی خوبی بعمل آید، آینده نگری خوبی بعمل آید، همه جوانب امر سنجیده شود، شاید بتوان امید به احیا داشت، و جهش تولید را معنا کرد.
فعلا البرز مرکزی، شرکت سامان، شرکت جلیلی در وضعیت خوبی هستند و زغال خوبی دارند، البرز مرکزی خریدار خوبی است و تعامل خوبی با اصفهان و تهران و کرمان دارد،
لذا با تدبیری خاص می توان هم از مدیریت موفق البرز مرکزی، هم از مدیریت و سهامداران شرکت سامان، هم از دیگر بخشها حمایت کرد. و جهش تولید را در عمل معنا کرد.
🔹عبدالله (علی) شهمیر شورمستی